شروعی دوباره
به نوشتههای خودم که نگاه میکنم باور نمیکنم خودم نوشته باشم و اینقدر خوب توانسته باشم موضوع عصبانیت را برای خودم حلاجی کنم. از خدا میخواهم که عالم بیعمل نباشم در واقع نوشتههای من تا حدی هم باعث شرم من میشود چرا که هنوز همه آنها را نتوانستهام به کار ببندم. فرق است بین آگاهی در ذهن و به کار بستن در عمل و نمیدانم چقدر طول میکشد تا واقعا دانستههایم را که حاصل کندوکاو در شخصیت خودم به عنوان یک آدم عصبانی است به عمل تبدیل کنم و از آنها نتیجه بگیرم.
گمان میکردم فقط چند قدم تا موفقیت فاصله دارم اما این قدمها برایم بسیار سخت و سنگین شده اند. همانطور که قبلا هم نوشته بودم عصبانیت سم است مثل ویروس مهلک است کم و زیادش توفیری ندارد، کشنده است. از سوی دیگر عصبانیت مسری است من سالها قبل عصبانیت را از اطرافیانم گرفتهام و عادت کردهام حتی وقتی لازم نیست عصبانی باشم. دوست ندارم بیماری سخت عصبانیت را حالا به دخترم، همسرم و بقیه سرایت بدهم. چون می دانم پیشگیری همیشه بهتر از درمان است.
از امروز تصمیم گرفتهام تعداد کم عصبانیتهایم را هم به صفر برسانم. سعی میکنم گزارش کارهایم را برای خودم بنویسم و ببینم تا چه حد موفق بودهام.
لطفا برای من دعا کنید.